زهر خندیدن

لغت نامه دهخدا

زهر خندیدن. [ زَ خ َ دی دَ] ( مص مرکب ) خندیدن از روی خشم و تلخی :
زهر خندد بخت بد برزورق آن خاکسار
کآتشین قاروره اش بر بادبان افشانده اند.
خاقانی.
عاشق همه زهر خندد از عشقت
گر عشق اینست از این بتر خندد.
خاقانی.
رجوع به زهرخند شود.

فرهنگ فارسی

خندیدن از روی خشم و تلخی

پیشنهاد کاربران

بپرس