زهاق

لغت نامه دهخدا

زهاق. [ زُ / زِ ] ( ع اِ ) مقدار. یقال : انهم زهاق ماءة؛ ای زهأها. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به زهاء شود.

پیشنهاد کاربران

زِهاق : از ریشه زَهَقَ ، به معنی مرگ ، زوال، نابودی ، موت ، پرواز روح از بدن ، هلاکت، جان سپردن .
( تذکر - مرگ، خارج شدن روح از بدن است، �تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ� ، آیه ۸۵ سوره توبه )

بپرس