زه زدن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
مترادف ها
زه زدن
پیشنهاد کاربران
زه زدن: [عامیانه، اصطلاح] بیرون شدن کمی رطوبت از مخرج، از زیر کار شانه خالی کردن، منصرف شدن.
شکست خوردن، پس برنیامدن، خراب کردن، وادادن
عا ) زیر کاری زه زدن: زیرش گوزیدن
عا ) زیر کاری زه زدن: زیرش گوزیدن