فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
میخ پاشنه موزه سوارکار، برابر مهمیز و اسب انگیز
بنابر آنچه در پانوشتِ زیرواژه یِ " ار " آوردم، واژه هایی که در اوستایی به " رَ : ra " می انجامیدند، در زبانِ پارسی به " آر" یا " آل" ترادیسِش پذیر هستند.
در اوستاییِ جوان به " زَنگَ: zanga "
1 - "استخوانِ ساقه یا استخوانِ مچِ پا" ( بنابر نبیگِ فرهنگِ واژه هایِ اوستا )
... [مشاهده متن کامل]
2 - "قوزکِ پا یا مچِ پا، ساقِ پا" ( بنابر نبیگِ فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ کهنِ کریستین بارتولومه )
گفته می شد و به " " زَنگرَ : zangra "
1 - " پا، ساق پا" ( بنابر نبیگِ فرهنگِ واژه هایِ اوستا )
2 - " مچ پا، قوزک پا، ساق پا" ( بنابر نبیگِ فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ کهنِ کریستین بارتولومه )
گفته می شد.
به روشنی واژه یِ " زنگرَ " به " زنگال" بعنوانِ "چیزی ازچرم که به ساق پا می بندند" ترادیسیده شده است. آنچه در اینجا برجسته است، "ساق پا" می باشد.
پَسگشتها:
1 - رویبرگِهایِ 560 و 561 نبیگِ فرهنگِ واژه هایِ اوستا
2 - بخشِ 1660 از نبیگِ "فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" نوشته یِ کریستین بارتولومه
در اوستاییِ جوان به " زَنگَ: zanga "
1 - "استخوانِ ساقه یا استخوانِ مچِ پا" ( بنابر نبیگِ فرهنگِ واژه هایِ اوستا )
... [مشاهده متن کامل]
2 - "قوزکِ پا یا مچِ پا، ساقِ پا" ( بنابر نبیگِ فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ کهنِ کریستین بارتولومه )
گفته می شد و به " " زَنگرَ : zangra "
1 - " پا، ساق پا" ( بنابر نبیگِ فرهنگِ واژه هایِ اوستا )
2 - " مچ پا، قوزک پا، ساق پا" ( بنابر نبیگِ فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ کهنِ کریستین بارتولومه )
گفته می شد.
به روشنی واژه یِ " زنگرَ " به " زنگال" بعنوانِ "چیزی ازچرم که به ساق پا می بندند" ترادیسیده شده است. آنچه در اینجا برجسته است، "ساق پا" می باشد.
پَسگشتها:
1 - رویبرگِهایِ 560 و 561 نبیگِ فرهنگِ واژه هایِ اوستا
2 - بخشِ 1660 از نبیگِ "فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" نوشته یِ کریستین بارتولومه
در فرهنگ کوردی پاپوش پشمین که تا زیر زانو می آید که در هنگام سوارکاری یا به وقت زمستان کاربرد دارد
زنگال مخصوص چوب ( ترکه ) بازی است که اگر چوب بخورد پا خورد نمیشود
گونه ای ساقبند چرمی که با بند یا دگمه بسته می شود