زنگار خورده: زنگ زده.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۵۷ ) .
زنگارخورده ؛زنگارخورد. زنگاربسته. ( از آنندراج ) . زنگارخورد. ( ناظم الاطباء ) . زنگ زده. ( از فهرست ولف ) . تیره و تار. مقابل درخشان :
... [مشاهده متن کامل]
چو پولاد زنگارخورده سپهر
تو گفتی به قیر اندر اندود چهر.
فردوسی.
مریخ اگر بخون عدوی تو تشنه نیست
زنگارخورده جوشن و خنجر گسسته باد.
انوری.
از نهیب کهرباگون کلک شرع آرای تو
تیغظلم فتنه شد زنگارخورده در نیام.
جمال الدین عبدالرزاق.
مس زنگارخورده داری نفس
از چنین کیمیات نیست گریز.
خاقانی.
زنگارخورده چند کند ذوالفقار من
کاخر به ذوالفقار توان کارزار کرد.
خاقانی.
سعدی حجاب نیست تو آیینه پاک دار
زنگارخورده کی بنماید جمال دوست.
سعدی.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۵۷ ) .
زنگارخورده ؛زنگارخورد. زنگاربسته. ( از آنندراج ) . زنگارخورد. ( ناظم الاطباء ) . زنگ زده. ( از فهرست ولف ) . تیره و تار. مقابل درخشان :
... [مشاهده متن کامل]
چو پولاد زنگارخورده سپهر
تو گفتی به قیر اندر اندود چهر.
فردوسی.
مریخ اگر بخون عدوی تو تشنه نیست
زنگارخورده جوشن و خنجر گسسته باد.
انوری.
از نهیب کهرباگون کلک شرع آرای تو
تیغظلم فتنه شد زنگارخورده در نیام.
جمال الدین عبدالرزاق.
مس زنگارخورده داری نفس
از چنین کیمیات نیست گریز.
خاقانی.
زنگارخورده چند کند ذوالفقار من
کاخر به ذوالفقار توان کارزار کرد.
خاقانی.
سعدی حجاب نیست تو آیینه پاک دار
زنگارخورده کی بنماید جمال دوست.
سعدی.