زنگ و زنجیر

لغت نامه دهخدا

زنگ و زنجیر. [ زَ گ ُ زَ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) زنگ و زنجیری که فقرای غُلات و بیقیدان در کمر بندند. ( بهار عجم ) ( آنندراج ) :
بود مشکل من ز تدبیر من
دل و ناله شد زنگ و زنجیر من.
طاهر وحید ( از بهار عجم ).
قلندرمشربم گردیده ملک فقر تسخیرم
دهن خوانی کند بر پادشاهان زنگ و زنجیرم.
؟ ( از بهار عجم ) ( از آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

بپرس