زنکلاجو. [ ] ( اِ ) زردآلوی نرسیده و ترش است. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : بدیدارت چنانم آرزومندکه بسطامی به آش زنکلاجو.( از جنگی خطی ، یادداشت ایضاً ).