زنور
لغت نامه دهخدا
زنور. [زُ ] ( ع مص ) پر کردن چیزی را. || زنار بستن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
دانشنامه عمومی
پیشنهاد کاربران
زنور معنی از نور هم میدهد مثل روستای زنور یا زنوری روستای بین کرمانشاه و خرم آباد در این روستا آبی وحود دارد که زنور با کمان میزند وآب جاری میشود مهر و میترا هم از نور یا پسر نور میگفتن الان روستا به اسم زنور و به لحجه محلی زنویر میگویند این کلمه با ذوالنور متفاوته