زنوبی
لغت نامه دهخدا
زنوبی. [ زِ ن ُ ] ( اِخ ) همسر رادامیست شاهزاده گرجستان که با حیله و نیرنگ بر مهرداد پادشاه ارمنستان غلبه کرد و خودپادشاه ارمنستان گردید. پس از چندی ارامنه برضد او شوریدند رادامیست با زنش فرار کرد و در حال فرار برای اینکه زنش اسیر دشمنان نگردد زخمی مهلک بر زنوبی وارد ساخت و خود بگریخت ولی شبانی این زن را از مرگ نجات داد و بدربار تیرداد فرستاد و تیرداد او را مانند ملکه پذیرفت. ( از تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2428 ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید