زنهارخواهی. [ زِ خوا / خا ] ( حامص مرکب ) عمل زنهارخواه. امان طلبی : قویدست رافتح شد رهنمون به زنهارخواهی درآمد زبون.نظامی.به آب اندر شدن غرقه چو ماهی از آن به کزوزغ زنهارخواهی.نظامی.وثیقت طلب کرد هر سروری به زنهارخواهی ز هر کشوری.نظامی.رجوع به زنهار و زینهار و ترکیبهای این دو کلمه شود.