زنهار نامه
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد کاربران
عقدامان
خط امان. [ خ َطْ طِ اَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مقابل خط خون. ( آنندراج ) : و بخت نصر، این مرد را که خط امان داده بود البته نیازرد و پیوستگانش را. ( مجمل التواریخ ) .
از دست روزگار ستمگر بعهد او
... [مشاهده متن کامل]
زی اهل شهر نخشب خط امان رسید.
سوزنی.
سپهر قد را هر کس که برکشیده تست
سپهر درنکشد خط خط امانش را.
خاقانی.
ساقیا عشرت امروز بفردا مفکن
یا ز دیوان قضا خط امانی بمن آر.
حافظ.
از هواخواهان مشو غافل که وقت برگریز
طوق قمری سرو را خط امان خواهد شدن.
صائب ( از آنندراج ) .
از دست روزگار ستمگر بعهد او
... [مشاهده متن کامل]
زی اهل شهر نخشب خط امان رسید.
سوزنی.
سپهر قد را هر کس که برکشیده تست
سپهر درنکشد خط خط امانش را.
خاقانی.
ساقیا عشرت امروز بفردا مفکن
یا ز دیوان قضا خط امانی بمن آر.
حافظ.
از هواخواهان مشو غافل که وقت برگریز
طوق قمری سرو را خط امان خواهد شدن.
صائب ( از آنندراج ) .