زنش
لغت نامه دهخدا
زنش. [ زَ ن َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان عمارلو است که در بخش رودبار شهرستان رشت واقع است و 105 تن دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
فرهنگستان زبان و ادب
گویش مازنی
دانشنامه آزاد فارسی
زَنِش (beat)
(یا: ضربان) در فیزیک، تغییر دوره ای در دامنه، درنتیجۀ برهم نهی دو سیگنال سینوسی با تفاوت اندکی در بَسامد.
(یا: ضربان) در فیزیک، تغییر دوره ای در دامنه، درنتیجۀ برهم نهی دو سیگنال سینوسی با تفاوت اندکی در بَسامد.
wikijoo: زنش
مترادف ها
ضربت، ضربان، ضرب، تپش، زمان عبور کلمه، ضربان نبض و قلب، ضربت موسیقی، زنش
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
جربزه، لیاقت، کارآمدی
به مَنای زدن، زدنی پی در پی، زدنی پی در پی و با نظم
، ضربان
زنش قلب=ضربان قلب
زنش دندان= درد دندان در حالتی که زدنی به حالت پی در پی باشد.
در گفتار لری گاهی حرف ( ت ) به آخر آن افزوده می شود.
زنشت زدن = دردی که حالتی از زدن پیاپی باشد.
، ضربان
زنش قلب=ضربان قلب
زنش دندان= درد دندان در حالتی که زدنی به حالت پی در پی باشد.
در گفتار لری گاهی حرف ( ت ) به آخر آن افزوده می شود.
زنشت زدن = دردی که حالتی از زدن پیاپی باشد.
در زبان لری بختیاری به معنی
باران طولانی
Zenesh
باران طولانی