جهان بینی تئوریسین ها تأثیر عمیقی بر فلسفه زیست شناسی ( Philosophy of Biology ) یا فلسفه زیست شناختی ( Biological Philosophy ) آنان دارد به همین دلیل دانشمندان برداشت های مختلفی از دستاوردهای دانش زیست شناسی دارند. مثلاً در موضوع پیدایش حیات در کره زمین و مراحل تحول یا تکامل آن، سه دیدگاه مهم وجود دارد حیات گرایی ( Vitalism ) , [ ۱] مکانیک گرایی ( Mechanism ) و اندام گرایی ( Organicism ) .
بر اساس حیات گرایی یک نیروی حیاتیِ درونی هدایت تمامی فعالیت های موجود زنده را به عهده دارد. در واقع حیات گرایی اعتقادی است که از این فرض شروع می شود که «جانداران زنده اساساً با موجودات غیر زنده تفاوت دارند، زیرا حاوی عناصر غیر فیزیکی هستند یا اصولی متفاوت از چیزهای بی جان بر آن ها حاکم است». حیات گرایی به یک اصل حیاتی اشاره می کند؛ عنصری که اغلب به عنوان "جرقۀ حیاتی"، "انرژی" یا "élan vital" شناخته می شود، که برخی آن را با روح یکسان می دانند. در قرن 18 و 19 حیات گرایی در میان زیست شناسان مورد بحث قرار گرفت. بین کسانی که احساس می کردند مکانیک شناخته شدۀ فیزیک نیوتن در نهایت تفاوت بین حیات و غیرحیات را توضیح می دهد، و حیات گرایانی که استدلال می کردند که فرآیندهای زندگی را نمی توان به یک فرآیند مکانیکی تقلیل داد. زیست شناسان حیات گرا مانند یوهانس راینکه فرضیه های آزمایش پذیری را ارائه کردند که نارسایی های تبیین های مکانیکی را نشان دهند، اما آزمایش های آن ها نتوانست از حیات گرایی حمایت کند. اکنون زیست شناسان حیات گرایی را به این معنا می دانند که توسط شواهد تجربی رد شده است، و از این رو آن را یا به عنوان یک نظریه علمی جایگزین شده، یا، از اواسط قرن بیستم، به عنوان یک شبه علم می دانند.
اما مکانیک گرایی بر این باور است که رفتارهای موجودات زنده همان بر آیند کنش ها و واکنش های فیزیکی و شیمیایی هستند و حیات تابع همین قوانین فیزیکی و شیمیایی است. بر این اساس با بررسی و شناخت اجزا می توان کل را شناخت. پایه مکانیک گرایی نگرش تقلیل گرایی ( Reductionism ) است. در این دیدگاه موجودات زنده تفاوت زیادی با ماشین های مکانیکی ندارند. البته نومکانیک گرایی اصل هدفمندی کنش ها و واکنش های فیزیکی و شیمیایی زنده را می پذیرد.
از طرف دیگر، اندام گرایایی بر آن است که موجودات زنده را باید به صورت یک کلِ «کارکردی» نگاه کرد و تعریف نمود. موجود زنده را نمی توان تنها با قوانین فیزیکی و شیمیایی شناخت و تعریف کرد. زیست شناسی مولکولی، به خصوص ژنتیک مولکولیِ جدید اطلاعات فراوانی از طرز کار سلول به دست می دهد. اما این اطلاعات نیز نمی تواند تمامی رفتارها و تغییرات موجود زنده را توضیح دهد. در این مکتب، نگرش تقلیل گرا جای خود را به نگرش کل گرایانه ( holistic ) داده است. [ ۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفبر اساس حیات گرایی یک نیروی حیاتیِ درونی هدایت تمامی فعالیت های موجود زنده را به عهده دارد. در واقع حیات گرایی اعتقادی است که از این فرض شروع می شود که «جانداران زنده اساساً با موجودات غیر زنده تفاوت دارند، زیرا حاوی عناصر غیر فیزیکی هستند یا اصولی متفاوت از چیزهای بی جان بر آن ها حاکم است». حیات گرایی به یک اصل حیاتی اشاره می کند؛ عنصری که اغلب به عنوان "جرقۀ حیاتی"، "انرژی" یا "élan vital" شناخته می شود، که برخی آن را با روح یکسان می دانند. در قرن 18 و 19 حیات گرایی در میان زیست شناسان مورد بحث قرار گرفت. بین کسانی که احساس می کردند مکانیک شناخته شدۀ فیزیک نیوتن در نهایت تفاوت بین حیات و غیرحیات را توضیح می دهد، و حیات گرایانی که استدلال می کردند که فرآیندهای زندگی را نمی توان به یک فرآیند مکانیکی تقلیل داد. زیست شناسان حیات گرا مانند یوهانس راینکه فرضیه های آزمایش پذیری را ارائه کردند که نارسایی های تبیین های مکانیکی را نشان دهند، اما آزمایش های آن ها نتوانست از حیات گرایی حمایت کند. اکنون زیست شناسان حیات گرایی را به این معنا می دانند که توسط شواهد تجربی رد شده است، و از این رو آن را یا به عنوان یک نظریه علمی جایگزین شده، یا، از اواسط قرن بیستم، به عنوان یک شبه علم می دانند.
اما مکانیک گرایی بر این باور است که رفتارهای موجودات زنده همان بر آیند کنش ها و واکنش های فیزیکی و شیمیایی هستند و حیات تابع همین قوانین فیزیکی و شیمیایی است. بر این اساس با بررسی و شناخت اجزا می توان کل را شناخت. پایه مکانیک گرایی نگرش تقلیل گرایی ( Reductionism ) است. در این دیدگاه موجودات زنده تفاوت زیادی با ماشین های مکانیکی ندارند. البته نومکانیک گرایی اصل هدفمندی کنش ها و واکنش های فیزیکی و شیمیایی زنده را می پذیرد.
از طرف دیگر، اندام گرایایی بر آن است که موجودات زنده را باید به صورت یک کلِ «کارکردی» نگاه کرد و تعریف نمود. موجود زنده را نمی توان تنها با قوانین فیزیکی و شیمیایی شناخت و تعریف کرد. زیست شناسی مولکولی، به خصوص ژنتیک مولکولیِ جدید اطلاعات فراوانی از طرز کار سلول به دست می دهد. اما این اطلاعات نیز نمی تواند تمامی رفتارها و تغییرات موجود زنده را توضیح دهد. در این مکتب، نگرش تقلیل گرا جای خود را به نگرش کل گرایانه ( holistic ) داده است. [ ۲]
wiki: زندگی باوری