زندپیچی. [ زَ ] ( اِ مرکب ) جامه فراخ ریسمانی سفید گنده و هنگفت و سطبری باشد که پارچه آن را بسیار سفت بافته باشند و بعضی گویند: زندپیچی پارچه ای باشد در نهایت درشتی و سفتی. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). جامه سفت و سطبر و در فرهنگ به جای یاء، نون آورده بمعنی کرباس گنده و سفت. ( فرهنگ رشیدی ). ثوب زندپیچی ، منسوب است به زند ( دهی به بخارا ). ( منتهی الارب ). جامه یا دستاری بوده است که آن مردم که زند همی خوانده باشند، مانند علمای این زمان بسر می بستند. ( منتهی الارب ). عمامه وار که زندخوانان بر سر می پیچیده اند، مانند عمامه علمای قرای این عهد که متداول شده... و این بیت ( بیتی از خاقانی ) دلالت کند که زندپیچی عمامه و کرباس سفید بوده ، زیرا که زندپیچی کهسار کنایه از برف خواهد بود... و مسموع افتاده که در زمان طایفه زند به نحوی شال بر سر می پیچیده اند که در میانه عمامه علماء و شال و کلاه میرزایان سلام ، شقی ثالث بوده و آن را شال زندی گویند. ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ). در برهان غلط و زندنیجی صحیح است. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). مصحف زندنیچی منسوب به زندنیج. یاقوت در معجم البلدان گوید: زندنة... قریه بزرگی از قرای بخارا به ماوراءالنهر... و بدین قریه منسوب است «ثیاب زندنجیه » به زیادت جیم و این جامه ها مشهور است. ( حاشیه برهان چ معین ) : و فرمود تا هر جامه زر را یک بالش زر بداده اند و هر دو کرباس و زندپیچی را بالشی نقره. ( جهانگشای جوینی ). و بضاعت بیش از حد ثیاب مذهب و کرباس و زندپیچی و آنچه لایق دانسته اند جمع کرده. ( جهانگشای جوینی ).
چون باد زندپیچی کهسار برکشد
بر خاک و خاره سندش خضرا برافکند.خاقانی ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ).
رجوع به زندنجی ، زندنه وزندنیجی شود.