زندوان. [ زَ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) بمعنی زندخوان است که عندلیب و فاخته باشد. ( برهان ). بمعنی زندخوان است. ( آنندراج ). محرف زندواف. ( فرهنگ فارسی معین ). هزاردستان. ( اوبهی ). || مجوس را نیز گفته اند. ( برهان ). رجوع به زند و دیگر ترکیبهای این کلمه و مزدیسنا ص 141 شود. زندوان. [ زَ دُ ] ( اِخ ) دهی از بخش حومه شهرستان نائین است که 110 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).