زنده واف

لغت نامه دهخدا

زنده واف. [ زِ دَ /دِ ] ( اِ مرکب ) مرغ هزاردستان بود. ( اوبهی ). بمعنی زندباف که بلبل و مرغان خوش الحان باشند. ( آنندراج ). بلبل. ( ناظم الاطباء ). رجوع به زندباف و زندواف شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس