زنده نامی

لغت نامه دهخدا

زنده نامی. [ زِ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) نیکنامی. خوشنامی. جاویدانی نام :
خوب کرداری ز بهر زنده نامی کرده اند
زنده نامی بهتر است از زندگی لحم و عظام.
سوزنی ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
میوه من مدح و آب زندگانی اندر او
زنده نامی حاصل آید چون بدو در بنگری.
سوزنی.
همیشه تا به جهان زنده نامی ابداست
حکیم را به ثنا و کریم را به عطا.
سوزنی.

پیشنهاد کاربران

بپرس