زندان سکندر

فرهنگ فارسی

لقبی است که بشهر یزد داده اند .

پیشنهاد کاربران

زندان سکندر ؛ کنایه از ظلمات است. ( برهان ) ( فرهنگ فارسی معین ) ( ناظم الاطباء ) .
- || شهر یزد، چه مشهور است که وفات سکندر در آن شهر واقع شده چنانکه در لغت �خرم � بیان آن گذشت. . . و بعضی گویند زندان سکندر سردابه ای است در یزد که سکندر را در آن گذاشته بودند و آن سردابه در یزد معروف است به زندان سکندر و بسیار تاریک و موحش است. . . ( فرهنگ رشیدی ) . ته خانه ای است در شهر یزدگویند که تابوت سکندر را در آن گذاشته اند. ( از غیاث ) . بنابر آنچه در فرهنگها و در تاریخ جدید مسطور است ، شهر یزد است. ( قزوینی ) . بگفته لغتنامه ها شهر یزد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . معروف است و وجه تسمیه ٔزندان آن است که منسوب است به زند، زیرا که حکم شریعتی کتاب زردشت در باب جزای هر گناهی آن بود که به اندازه کمابیش آن کار، گنهکار را حبس می کرده اند. و زندان یا غار یا چاه یا کوهسار می بوده و در فرهنگ رشیدی گفته که زندان سکندر بمعنی شهر یزد است که وفات اسکندر در آن شهر بوده و آن سردابه در ضمن لغت خرم ، دراین باب افسانه و راز بیان کرده که این معنی و آن معنی هر دو خطا و سهو است. چه مرگ اسکندر در یزد نبوده است و در شهر زور کردستان و بابل وفات یافته و جسداو را به اسکندریه که از ابنیه اوست برده و مدفون کرده اند، چنانکه نظامی گفته که خاک سکندر به اسکندری است. سبب آنکه یزد را زندان سکندر گفته اند این است که سکندر بعد از غلبه بر پادشاهان عجم و تصمیم فتح بلاد شرقی و مشاورت با دانایان عهد، شاهزادگان را به شهر یزد برده و بدست امیری از امرای خود سپرده که از آنجا بیرون نروند و در غیبت او مایه فسادی نشوند و خود بجانب هند و پنجاب و دارالملک پور رفته آن بلاد را بگشاد و در مراجعت عزم یونان کرده براه درگذشت. چنانکه اشارت رفت شهر یزد بدین جهت زندان اسکندر لقب یافت چنانکه فارس را ملک سلیمان گویند. خواجه حافظ چون در زمان توقف خود دلتنگ شده غزلی گفته است. . . ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
...
[مشاهده متن کامل]

دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم.
حافظ.

بپرس