در ارتباط با معانی ارایه شده زانَد و پازانَد در کامنت اول، نام ساسان در اصل و ریشه یعنی از دیدگاه و به زبان پدر و مادر یا والدین به شکل زیر بوده و معنای دیگری داشته است : زا زان.
به معنای زایشگر دانش و یا خردمند یا دانا و یا آگاه به چگونگی و روش زایش یا استخراج و یا تولید دانش از بیرون و درون واقعیت و طبیعت و کیهان و بخصوص از ظاهر و باطن افراد انسانی. و به شکل جمع : زا زان ها و یا زا زانیان به معنای زایشگران دانش و یا آگاهان به روش زایش دانش.
... [مشاهده متن کامل]
Magos و majus با تلفظ های ماگوس و ماجوس :
- پیشوند ما در این دو واژه یعنی ضمیر اول شخص جمع نه تنها اشاره به افراد انسانی بلکه به کلیه موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی و ماه و خورشید و ستارگان منظومه شمسی و ستارگان داشته است.
- پسوند س ( s ) مخفف است بوده و می باشد.
- گو در ماگوس نه به معنای گوینده و سخن گوی ما افراد انسانی بلکه او به ما می گوید که ما چه هستیم. یعنی ما را بخوبی می شناسد.
- جو در ماجوس نه به معنای جوینده و در پی جُستن ما بلکه او پژوهشگر هستی و وجود ماست.
- ضمیر سوم شخص مفرد یعنی او که در این دو واژه مستتر یا پنهان است، اشاره به خداوند نداشته بلکه به شکل مفرد اشاره به خردمندان و آموزگاران و پند و اندرز دهندگان گم نام داشته است.
مهمترین آن پند و اندرز ها به شکل ایده های حقیقی و طلائی و منور و درخشان در پشت پرده ظاهر گردونه مهر ایرانیان و چرخه تولد و مرگ هندوان و رسم هفت سین ایرانیان و اعداد هفت و ده نهفته است و تاکنون توسط خود ایرانیان و هندوان و پژوهشگران و محقیقن بیگانه در متون وِدا های چهارگانه و اُپانی شاد های چند گانه هندوان و اوستای ایرانیان کشف نگردیده اند. ژرف ترین راز و معنای نهفته در پشت پرده این دو گردونه عبارت بوده و می باشد از جاودانگی عشق و زندگی انسانی و آنهم بطور خطی و پیوسته ( یک بار متولد شدن و دیگر نمردن ) بلکه منقطع و ناپیوسته و دایره وار و پشت سر هم و در طول همدیگر و هربار در مداری برتر و کمال یافته تر از مدار قبلی یا پیشین و آنهم در سر جای خود و نه بصورت مارپیچی یا فنری شکل از پایین بسوی بالا بلکه به شکل وادی به وادی یا منزل به منزل یا پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه تا رسیدن یا بازگشتن انسان بهمراه تار و پود های کثیر و فراوان و گوناگون این واقعیت و طبیعت و کیهان به حالت آفرینش اولیه یا بنیادین و یا آغازین در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین. و آنهم از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای هرکدام از گیتی ها یا دنیا ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار بطور مطلقا یکسان و برابر. و نه از طریقه ها یا راه های دیگری از قبیل گردش حلول روان یا تناسخ از دیدگاه هندوان و مصریان ( دو نوع تناسخ کاملا متفاوت ) و یا مهاجرت یا رفت و آمد یکباره روان بین عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت در بالا یا اعلا و عالم محسوسات یا طبیعت در پائین یا اسفل از دیدگاه افلاطون و یا از طریق گردش چرخه متافیزیکی ارسطو به شکل ماقبل - طبیعت - مابعد و یا بصورت ایده ها - محسوسات - ایده ها، در یک جهان قدیمی و غیر حادث و باز و بیکران از نوع جهان ارسطویی و یا از راه آمدن بابا آدم و ننه حوای دینی به مثابه تافته هائی جدا بافته از کل ، از بیرون به درون این دنیا پس از جدائی و طرد و رانده شدن شان از باغ فسقلی بهشت ( Eden با تلفظ اِدِن ) و آسمان و پیشگاه بیکران خداوند متعال و تبعید شان به روی کره زمین و بازگشت آنان و آیندگانشان از طریق قبض یا جدایی روح بطور دائم از کالبد به اصطلاح مادی بهنگام فرا رسیدن لحظه مرگ و صعود و معراج آن در قالبی مثالی به عالم میانی تحت عنوان برزخ و الا آخر بر اساس بینش و باور ادیان به اصطلاح توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام ( در دو دین یهودیت و مسیحیت هیچگونه خبری از عالم میانی برزخ در دست نمی باشد ) و یا از طریق پریدن جان از قفس تنگ خاکی و پرواز آن مثل یک پرنده سبک بال و نامرئی از جهان فانی و مادی به جهان باقی یا معنوی و پیوستن آن در آنجا و برخورداری از زندگی جاودانه از دیدگاه ادیبان و شاعران و عارفان پارسی و فارسی زبان.
به معنای زایشگر دانش و یا خردمند یا دانا و یا آگاه به چگونگی و روش زایش یا استخراج و یا تولید دانش از بیرون و درون واقعیت و طبیعت و کیهان و بخصوص از ظاهر و باطن افراد انسانی. و به شکل جمع : زا زان ها و یا زا زانیان به معنای زایشگران دانش و یا آگاهان به روش زایش دانش.
... [مشاهده متن کامل]
Magos و majus با تلفظ های ماگوس و ماجوس :
- پیشوند ما در این دو واژه یعنی ضمیر اول شخص جمع نه تنها اشاره به افراد انسانی بلکه به کلیه موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی و ماه و خورشید و ستارگان منظومه شمسی و ستارگان داشته است.
- پسوند س ( s ) مخفف است بوده و می باشد.
- گو در ماگوس نه به معنای گوینده و سخن گوی ما افراد انسانی بلکه او به ما می گوید که ما چه هستیم. یعنی ما را بخوبی می شناسد.
- جو در ماجوس نه به معنای جوینده و در پی جُستن ما بلکه او پژوهشگر هستی و وجود ماست.
- ضمیر سوم شخص مفرد یعنی او که در این دو واژه مستتر یا پنهان است، اشاره به خداوند نداشته بلکه به شکل مفرد اشاره به خردمندان و آموزگاران و پند و اندرز دهندگان گم نام داشته است.
مهمترین آن پند و اندرز ها به شکل ایده های حقیقی و طلائی و منور و درخشان در پشت پرده ظاهر گردونه مهر ایرانیان و چرخه تولد و مرگ هندوان و رسم هفت سین ایرانیان و اعداد هفت و ده نهفته است و تاکنون توسط خود ایرانیان و هندوان و پژوهشگران و محقیقن بیگانه در متون وِدا های چهارگانه و اُپانی شاد های چند گانه هندوان و اوستای ایرانیان کشف نگردیده اند. ژرف ترین راز و معنای نهفته در پشت پرده این دو گردونه عبارت بوده و می باشد از جاودانگی عشق و زندگی انسانی و آنهم بطور خطی و پیوسته ( یک بار متولد شدن و دیگر نمردن ) بلکه منقطع و ناپیوسته و دایره وار و پشت سر هم و در طول همدیگر و هربار در مداری برتر و کمال یافته تر از مدار قبلی یا پیشین و آنهم در سر جای خود و نه بصورت مارپیچی یا فنری شکل از پایین بسوی بالا بلکه به شکل وادی به وادی یا منزل به منزل یا پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه تا رسیدن یا بازگشتن انسان بهمراه تار و پود های کثیر و فراوان و گوناگون این واقعیت و طبیعت و کیهان به حالت آفرینش اولیه یا بنیادین و یا آغازین در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین. و آنهم از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای هرکدام از گیتی ها یا دنیا ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار بطور مطلقا یکسان و برابر. و نه از طریقه ها یا راه های دیگری از قبیل گردش حلول روان یا تناسخ از دیدگاه هندوان و مصریان ( دو نوع تناسخ کاملا متفاوت ) و یا مهاجرت یا رفت و آمد یکباره روان بین عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت در بالا یا اعلا و عالم محسوسات یا طبیعت در پائین یا اسفل از دیدگاه افلاطون و یا از طریق گردش چرخه متافیزیکی ارسطو به شکل ماقبل - طبیعت - مابعد و یا بصورت ایده ها - محسوسات - ایده ها، در یک جهان قدیمی و غیر حادث و باز و بیکران از نوع جهان ارسطویی و یا از راه آمدن بابا آدم و ننه حوای دینی به مثابه تافته هائی جدا بافته از کل ، از بیرون به درون این دنیا پس از جدائی و طرد و رانده شدن شان از باغ فسقلی بهشت ( Eden با تلفظ اِدِن ) و آسمان و پیشگاه بیکران خداوند متعال و تبعید شان به روی کره زمین و بازگشت آنان و آیندگانشان از طریق قبض یا جدایی روح بطور دائم از کالبد به اصطلاح مادی بهنگام فرا رسیدن لحظه مرگ و صعود و معراج آن در قالبی مثالی به عالم میانی تحت عنوان برزخ و الا آخر بر اساس بینش و باور ادیان به اصطلاح توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام ( در دو دین یهودیت و مسیحیت هیچگونه خبری از عالم میانی برزخ در دست نمی باشد ) و یا از طریق پریدن جان از قفس تنگ خاکی و پرواز آن مثل یک پرنده سبک بال و نامرئی از جهان فانی و مادی به جهان باقی یا معنوی و پیوستن آن در آنجا و برخورداری از زندگی جاودانه از دیدگاه ادیبان و شاعران و عارفان پارسی و فارسی زبان.
تلفظ اصلی و ریشه ای واژه های Zand و Pazand به احتمال قریب به یقین به ترتیب به شکل زیر بوده اند : زانَد و پازانَد. زیرا از آنجاییکه زبان فارسی میانه ( پهلوی ) و امروز دارای حروف صدا دار نبوده و نمی باشند
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
و از علائم صدا دار فتحه ( بالا ) و کسره ( پایین ) و ضمه ( واو کوچک ) و سکون ( ۰ ) استفاده می شود، نمی توان با اطمینان و یقین دانست که بین حروف n و d کدام علامت قرار گرفته است. فتحه یا کسره و یا ضمه؟ زانَد یا زانِد یا زانُد ؟ حرف a در بین دو حرف اول یعنی z و n معادل حرف الف می باشد و نه معادل علامت فتحه. لذا من معتقدم که تلفظ زانَد به حقیقت بسیار نزدیکتر است، زیرا کلمه زان در زبان اقوام ماد و کرد های امروز معادل واژه فارسی دان بوده و می باشد و مخفف زانِستن یا دانستن ( دانش ) است. زانَد یعنی می داند و پازانَد یعنی پایه را می داند و یا به اساس و بنیاد آشنا و آگاه می باشد و یا راه را می شناسد. طوریکه از تحقیقات پژوهشگران غربی بر می آید، سیستم الفبای خط اوستایی دارای ۴۸ حرف بوده که ۱۴ تا از آنها صدا دار ( مُصَوَت ) و ۳۴ تا ساکن یا بدون صدا و یا صامت بوده اند. در عوض سیستم الفبای خط پهلوی فاقد حروف صدا دار می باشد و تعداد حروف ساکن هم کمتر از تعداد حروف خط اوستایی می باشد. این احتمال هم شاید قریب به یقین باشد که تلفظ اصلی و ریشه ای واژه Pahlavi به شکل امروزی آن یعنی پهلَوی نبوده است بلکه به شکل پهلو یِ یعنی در کنارِ . منظور از پیدایش یک خط و زبان جدید در کنار و یا بعد از یک خط و زبان قدیمی تر یعنی اوستایی. برای مقایسه : فیزیک و متا فیزیک ارسطو : اوستایی و متا اوستایی. بهر حال این حقیر بر این باورم که عنوان اصلی و ریشه کتاب اوستا به شکل " هو سِتا " بوده است به معنای ستاینده هو. واژه هو نام خدای پدر بوده است در فرهنگ و تمدن قوم فارسی زبان ایلام ( elam : با تلفظ : اِل یا ایل عام ) مخترع یکی از خطوط میخی سه گانه. واژه عبری یَهوَه در اصل و ریشه به شکل یاهو بوده و اقتباس از هو ایلامیان ( عیلامیان ) می باشد. اَهو زرتشتیان هم همان هو ایلامیان می باشد به اضافه پیشوند " اَ " که بطور کلی به معنای هو آغازین یا هو اولیه می باشد. نوشتار و تلفظ اصلی و ریشه ای پسوند مزدا در عنوان اهورامزدا به شکل مَزِدا بوده است که بصورت امر نفی ریشه در مصدر زدودن یا پاک کردن داشته و خطاب به شنونده به معنای زیر بوده است : یاد هو آغازین را فراموش نکن بلکه همیشه آنرا بخاطر بسپار.
"زی" ریشه زیستن است و "زیَند" صفت فاعلی است که به " زند" تغییر شکل یافته است. پس واژه "زند" یعنی زندگی و با توجه به اینکه زندگی با روشنایی، نور، و گرما همراه است و از آنجا که آتش نمادنور و گرما و روشنایی و مایه زیستن و حیات بوده است "سنگ آتش زنه" را نیز " زَند" نامیده اند یعنی گرما بخش، روشنایی بخش. و کتاب زند نیز می تواند کتاب زندگانی معنی شود. و امّا پازندمی تواند به چند معنی بکار رفته باشد یک معنی آن است که سنگ یا بخش زیرین آتش زنه. و معنی دیگر یعنی بخش زیرین " زند" که می توان آن را پا نوشت یا شرحی از کتاب زند دانست و معنی دیگر مرگ یا نازِندگی می باشد، اگر زندگی را به عنوان یک سطح در نظر بگیریم مرگ روی دیگر سکّه زندگی یا همان سطح پایین تر از زندگی معنی می یابد. "زن" نیز به معنی زندگی بخش بر همین معنی و مفهوم است. واژه "ضیاء" عربی که به معنی نور و روشنایی است از "زیا" فارسی برگفته شده است ( زیا= زی آ - صفت فاعلی )
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]