زنجموره

/zanjemure/

لغت نامه دهخدا

زنجموره. [ زَ / زِ ج ِ / ج َ رَ / رِ ] ( اِ ) ظاهراً تصحیف و تحریف شده ضجه و مویه است. در عرف عام به همان معنی اصلی یعنی ناله ، فریاد، مویه ، التماس ، گریه و زاری نومیدانه و از روی تأثر به کار می رود. حرف اول این واژه را به فتح و گاه به کسر می خوانند. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ).

فرهنگ معین

(زَ جِ یا جَ رِ )(اِ. ) آه و ناله ، گریه و زاری .

پیشنهاد کاربران

زنجمور/Zăndjămure : زوزه ی خفیف، زاریدن، گریستن دردمندانه.
مانند: برهنه ای را در بستری از خار بپیچانید، لب های او را بدوزید و بر خاک اش بتابانید. در بستر امشب، جان زیور می رفت تا چنین ستمی را تاب بیاورد. مهلت زنجموره حتی نمی یافت.
کلیدر
محمود دولت آبادی

بپرس