زنجق

لغت نامه دهخدا

زنجق. [ زِ ج ِ ] ( ترکی ، اِ ) سُک. سیخو. سیخکی و با زدن صرف شود، چون : زنجق زدن ، سک زدن. ( از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا ).

پیشنهاد کاربران

بپرس