زنان تراخیس

دانشنامه عمومی

زنان تراخیس ( به یونانی: Τραχίνιαι؛ به انگلیسی: Women of Trachis و همچنین: The Trachiniae ) نام یکی از نمایشنامه های تراژدی سوفوکل، تراژدی نویس بنام یونانی است که گمان می رود در سالیان نخست فعالیت او، تقریباً بین سال های ۴۴۰ تا ۴۳۰ پیش از میلاد نوشته و اجرا شده باشد. [ ۱] سوفوکل در تراژدی زنان تراخیس، پیش از آنکه توجهش را در ابتدا به هراکلس ( هرکول ) ، قهرمان مذکر داستان معطوف نماید به دردها و سختی هایی که همسرش دیانیرا تا آن زمان متحمل شده می پردازد و دو سوم ابتدایی نمایشنامه اش را به این موضوع اختصاص می دهد. [ ۱]
• دیانیرا ( همسر هرکول )
هولوس ( پسر دیانیرا و هرکول )
هرکول یا هراکلس
• لیخاس ( جارچی هرکول )
• دایهٔ دیانیرا
• پیک
• گروه کُر زنان تراخیس
یولا ( دختر اوروتوس ) و دیگر اسیران زن اخالیایی
دیانیرا، همسر هراکلس برای دایهٔ خود از سختی زندگی خود سخن می گوید. از اینکه هرکول او را از دست آخلوس، خدای رودخانه نجات داد تا با او ازدواج نماید و حال با همیشه دور بودنش از خانه، سختی های بیشتری را دارد بر او تحمیل می نماید. دایه از دیانیرا می خواهد تا فرزندش هولوس را به دنبال هرکول بفرستد. هولوس به دیانیرا می گوید که شنیده است پدرش برای جنگ با شهر اوخالیا رفته است و سوگند یاد می نماید تا او را پیدا کند.
گروه همسرایان از دیانیرا می خواهند تا به آینده امیدوار باشد اما دیانیرا به آنان می گوید که هرکول وصیتنامه ای را از خود برجای گذاشته است و چنین می نماید که بر سرنوشت خود آگاهی داشته است. ناگهان پیکی سر می رسد و خبر از زنده بودن و بازآمدن هرکول می دهد. دیانیرا نخست به سخنان او شک می کند اما سپس با گروه همسرایان شروع به شادی می نماید. لیخاس، جارچی هرکول از راه می رسد و می گوید که هرکول در راه است و اینک برای تقدیم قربانی به درگاه زئوس به خاطر فتح اوخالیا به معبد رفته است. سپس اینگونه ادامه می دهد که اوروتوس، پادشاه اوخالیا هرکول را خشمگین می نماید و او نیز پسر اوروتوس را می کشد. پس به تلافی هرکول را به بردگی گرفته و به اومفاله می فروشند. هرکول خشمگین شده و با سپاهی برای نابودی اوخالیا به آنجا یورش می برد. اوروتوس را می کشد و گروهی از زنان زنده ماندهٔ اوخالیا از جمله یولا، دختر اوروتوس را به بردگی با خود می آورد.
دیانیرا از بازگشت هرکول خوشحال است اما برای زنان برده احساس تأسف می کند و نگران است که نکند آیندهٔ او نیز تباه شود. او می خواهد یولا را بشناسد اما پاسخی از او دریافت نمی دارد. از شیوهٔ رفتار نجیب زادگانهٔ یکی از زنان در می یابد که او باید یولا باشد اما لیخاس با دستپاچگی اظهار بی اطلاعی می نماید. پیک، دیانیرا را به کناری کشیده و سخنان لیخاس را دروغ می خواند و به او می گوید که هدف اصلی هرکول از حمله به اوخالیا، به دست آوردن یولا بوده است.
عکس زنان تراخیس
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

زَنانِ تِراخیس (Trakhiniai)
سوگ نمایشی از سوفوکلس، به زبان یونانی، نوشته شده در میانۀ ۴۳۸ـ۴۲۵پ م. هراکلس شهریار، چندی است کشورش را ترک کرده و به جنگ با یکی از شهرهای اوبویا رفته است. بهانۀ جنگ چنان نیست که هراکلس وانمود می کند. هراکلس خواستار دختر زیبای شهریار اوبویا، ایوله، است و پدر دختر موافق نیست. هراکلس برای تجدید قوا، پنهانی به شهرِ خود بازمی گردد. دیانیرا از حضور او در شهر باخبر می شود و ردایی را برای او می فرستد که به ماده ای آغشته است که مهر شوهر را به همسر می گرداند. اما ردا درواقع به سم آغشته است. دیانیرا، که پسرش زبان به نفرین او گشوده است، خودکشی می کند. هراکلس، در صحنۀ آخر پسرش را ترغیب می کند که ایوله را به همسری گزیند. او را بر فراز قلۀ اویته بر آتش می سوزانند. راوی نمایش شماری از زنان تراخیس اند که نتیجه گیری های سوفوکلس را نیز از زبان آن ها می شنویم. حکم نهایی این است که زئوس به همه چیز آگاه است.

پیشنهاد کاربران

بپرس