زنام

لغت نامه دهخدا

زنام. [ زُ ] ( ع اِ ) سختی. بلا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

زنام. [ زُ ] ( اِخ ) نی نواز هارون الرشید که در این فن بسیار ماهر و حاذق بود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به الفخری ص 174 و بعد آن شود. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

نای زن و مطرب عهد معتصم و متوکل (نیمه اول قر . سوم ه . ) . گویند در زمان معتصم نایی اختراع کرد که بنام خود او آنرا ((زنامی ) ) (و عامه زلامی ) مینامیدند.
نی نواز هارون الرشید که در این فن بسیار ماهر و حاذق بود .

پیشنهاد کاربران

بپرس