زنا کردن


معنی انگلیسی:
fornicate, to commit adultery

فارسی به عربی

ازن

پیشنهاد کاربران

زنا کردن ؛ سفاح. بغا. عنت. مسافحه. تسافح. اسواء. عهر. عهارة. عهور. عهورة. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . جماع نامشروع :
ور زنا می کرد چون کس نیست از روی قیاس
هر دو را کشتن چو یکدیگر چرا آمد جزا.
ناصرخسرو.
سر بکردن. [ س َ ب ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سر بکردن زنی با مردی ؛ تباهی کردن با او. ( یادداشت مؤلف ) : گفت او را یک بار گرفتم و با هندویی سر بکرد و بگریخت. ( اسکندرنامه نسخه سعید نفیسی ) .

بپرس