زمله

لغت نامه دهخدا

( زملة ) زملة. [ زِ ل َ ] ( ع اِ ) خرمابنان دراز و درهم پیچیده و خرمابنان ریزه انبوه و نهال خرما آنقدر که دست بدان نرسد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

زملة. [ زُ ل َ ] ( ع اِ ) گروه مردم و همراهان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

زملة. [ زَ م َ ل َ ] ( ع ص ، اِ ) بسیار. یقال : ترک زملة؛ یعنی گذاشت بسیار را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || ( اِ ) اهل خانه و عیال. ( ناظم الاطباء ). عیال. یقال : ترک زملة. ( اقرب الموارد ).
زمله. [ زَ ل َ ] ( اِخ ) به شام قصبه فلسطین است... ( حدود العالم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به رمله ، معجم البلدان و حدود العالم چ دانشگاه ص 173 شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس