زمعی

لغت نامه دهخدا

زمعی. [ زَ عی ی ] ( ع ص ) مردم فرومایه و زودخشم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). سریعالغضب. ( اقرب الموارد ). || مرد زیرک و رسا. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خسیس. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس