زمزمه کردن


معنی انگلیسی:
hum, murmur, whisper, to hum, to croon

واژه نامه بختیاریکا

پزنیدِن

جدول کلمات

ترنم

مترادف ها

croon (فعل)
زمزمه کردن

murmur (فعل)
ژکیدن، غرغر کردن، من من کردن، غرولند کردن، زمزمه کردن

hum (فعل)
صدا کردن، فریب دادن، وزوز کردن، زمزمه کردن، همهمه کردن، در فعالیت بودن

فارسی به عربی

دندنة

پیشنهاد کاربران

زمزمه
ارام حرف زدن
croon
دندیدن
میتوانید در این سایت جستجو کنید
زیر لب چیزی گفتن ، تکرار کردن
نجوا
ترنم
مترنم

بپرس