زمخشر

لغت نامه دهخدا

زمخشر. [ زَ م َ ش َ ] ( اِخ ) دیهی است بنواحی خوارزم و از آن دیه است جاراﷲ ابوالقاسم محمودبن عمر. ( منتهی الارب ). قریه و قلعه ای است به خوارزم... ( انجمن آرا ). قصبه ای است از مضافات خوارزم... ( غیاث اللغات ). قریه و قلعه ای است به خوارزم و از آنجا برخاسته فاضل مشهور جاراﷲ علامه زمخشری صاحب کشاف و نحو زمخشری. ( آنندراج ). قریه ای است در خوارزم. ( فرهنگ فارسی معین ).شهری در خوارزم ( ناظم الاطباء ). نام قریه ای به چهارمیلی خوارزم. ( ابن بطوطه ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). نام دهی به نواحی خوارزم و از آن ده است علامه ابوالقاسم محمودبن عمر زمخشری. رجوع به معجم البلدان ، حبیب السیر، روضات الجنات ص 750، غزالی نامه ص 278، فیه مافیه ص 307، وفیات الاعیان ج 2 ص 200 و زمخشری ( اِخ ) شود.

پیشنهاد کاربران

زمخشر یکی از روستاهای خوارزم است، برای یادسپاری اسان تر اگر به انتهای کلمه ی خوارزم نگاه کنیم می بینیم که حرف اخر ان ( زم ) است که اول کلمه ی زمخشر نیز است و این می تواند تا حدی کمک کننده باشد در ضمن زمخشری صاحب تفسیر کشاف است که لقب جارالله دارد چون به قصد زیارت بیت الله به مکه سفر نمود. مدت اقامت زمخشری در همسایگی خانه خدا چندین سال به درازا کشید و به همین مناسبت به وی لقب ( ( جار الله ) ) یعنی همسایه خدا داده شد برای دانستن تلفظ درست زمخشر یا زمخشری می توانیم از همین جریان جار الله استفاده نمود بدین صورت که در خانه خدا مردم از اب زَم زَم می نوشند که می توان از حرکت فتحه ی زمزم وداشتن دو حرکت فتحه در این کلمه اینگونه تصور کرد که تلفظ درست زمخشر با حرکت فتحه در حرف ( ز ) و ( م ) همراه است اما حرکت شین هم فتحه دارد که می توان این را اینگونه به ذهن سپرد که شاید زمخشر در اصل زمخشهر بوده است یا به عبارتی ( زمخ شهر ) .
...
[مشاهده متن کامل]

در پایان هم به نظر می رسد که با این توصیف متوجه شدید که ما بسیار کشف کننده بودیم ( کشاف ) مثلا توانستیم ارتباط بین زمزم و زمخشر را کشف کنیم البته این هم برای یادسپاری اسانتر صاحب تفسیر کشاف بود.

بپرس