زمترا
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
زَمَترا: واژه فارسی که از اوستا گرفته شده و خود واژه به گونه هُزوارِش در پهلوی آمده است!
زَم: کوتاه شده واژه اوستایی زَهم ( zahm: زخم ) -
زخم، آسیب، صدمه، گزند، خسارت، زیان -
آزار و اذیت، رنج و محنت، سختی و گرفتاری، درد و بیماری
... [مشاهده متن کامل]
.
ترا: این واژه تُرا ( تو را ) و برای آهنگین کردن واژه ضمه ( ُ ) خوانده نمی شود
.
معنی: ریشخند ( پهلوی: riyahrīh ) ، مسخره و سوژه ( فرانسوی ) کردن، لاغیدن، گرفتن، دست انداختن، ایسگا کردن! -
دست به سر کردن، کاشتن، مَچَل کردن، سَرِ کار گذاشتن ( سَرِ کاری ) ، اُسگُل و شاسگول کردن -
کلمات نیش دار، بد و بیراه گفتن، تیکه و متلک انداختن، لیچار، بار کردن، زخم زبون زدن!
زَم: کوتاه شده واژه اوستایی زَهم ( zahm: زخم ) -
زخم، آسیب، صدمه، گزند، خسارت، زیان -
آزار و اذیت، رنج و محنت، سختی و گرفتاری، درد و بیماری
... [مشاهده متن کامل]
.
ترا: این واژه تُرا ( تو را ) و برای آهنگین کردن واژه ضمه ( ُ ) خوانده نمی شود
.
معنی: ریشخند ( پهلوی: riyahrīh ) ، مسخره و سوژه ( فرانسوی ) کردن، لاغیدن، گرفتن، دست انداختن، ایسگا کردن! -
دست به سر کردن، کاشتن، مَچَل کردن، سَرِ کار گذاشتن ( سَرِ کاری ) ، اُسگُل و شاسگول کردن -
کلمات نیش دار، بد و بیراه گفتن، تیکه و متلک انداختن، لیچار، بار کردن، زخم زبون زدن!