زماورد

لغت نامه دهخدا

زماورد. [ زُ وَ ] ( معرب ، اِ ) نواله. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). طعامی که از تخم مرغ و گوشت ترتیب دهند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). معرب است و فیروزآبادی آن را در ذیل «ورد» آورده است. ( از اقرب الموارد ). بزماورد. نواله. لقمه قاضی. لقمه خلیفه. نرگس خوان. نرگسه خوان. نرجس المائده. مُیَسَّر. مُهَنّا. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). نوعی از طعام که از گوشت و تخم مرغ ترتیب دهند. معرب است و عامه آن رابزمارود گویند. ( منتهی الارب ) . رجوع به المعرب جوالیقی ص 173 و بزماورد شود.

فرهنگ فارسی

نواله طعامی که از تخم مرغ و گوشت ترتیب دهند .

پیشنهاد کاربران

بپرس