زمانی دراز

پیشنهاد کاربران

زمانی دراز ؛ زمانی طولانی :
چو دیدش ورا شاه با کام و ناز
به بر درگرفتش زمانی دراز.
فردوسی.
چو با خواهران بد زمانی دراز
خرامید و آمد بر تخت باز.
فردوسی.
سر و چشم فرزند بوسید باز
...
[مشاهده متن کامل]

به بر درگرفتش زمانی دراز.
فردوسی.
زمین را ببوسید و بردش نماز
همی بود پیشش زمانی دراز.
فردوسی.
بیامد خرامان و بردش نماز
به بر درگرفتش زمانی دراز.
فردوسی.