زمان خواستن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
زمان خواستن: مهلت طلبیدن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۴۹ ) .
زمان خواستن ؛ مهلت خواستن. استمهال. تقاضای فرصت و مهلت کردن. مهلت طلبیدن :
زمان خواهم از نامور پهلوان
... [مشاهده متن کامل]
بدان تا فرستم هیونی دمان.
فردوسی.
زمان خواهم از کردگار زمان
که چندان بماند دلم شادمان.
فردوسی.
بدو گفت خسرو که چندان زمان
چرا خواهی از من تو ای بدگمان
نباید که داری تو زین دست باز
به زر و به سیمت نیاید نیاز.
فردوسی.
ز دانای هندی زمان خواستیم
به دانش روان را بیاراستیم.
فردوسی.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۴۹ ) .
زمان خواستن ؛ مهلت خواستن. استمهال. تقاضای فرصت و مهلت کردن. مهلت طلبیدن :
زمان خواهم از نامور پهلوان
... [مشاهده متن کامل]
بدان تا فرستم هیونی دمان.
فردوسی.
زمان خواهم از کردگار زمان
که چندان بماند دلم شادمان.
فردوسی.
بدو گفت خسرو که چندان زمان
چرا خواهی از من تو ای بدگمان
نباید که داری تو زین دست باز
به زر و به سیمت نیاید نیاز.
فردوسی.
ز دانای هندی زمان خواستیم
به دانش روان را بیاراستیم.
فردوسی.