دیکشنری
مترجم
بپرس
زمان بندی کردن
معنی انگلیسی
:
phase
,
schedule
,
spread
,
time
دنبال کنید
مترادف ها
schedule
(فعل)
زمان بندی کردن، در برنامه گذاردن، برنامه ریزی کردن، صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
فارسی به عربی
جدول
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها