زمام نهادن

پیشنهاد کاربران

زمام نهادن ؛ زمام دادن. زمام سپردن. ( آنندراج ) . اختیار دادن. اقتدار کردن :
کرد از وجود قافله سوی عدم روان
آنگه زمام جمله بدست قضا نهاد.
ناصرخسرو ( ازآنندراج ) .
به گاهی که مولود گشتی زمام
نهاده زمانه بدستت زمام.
( شرفنامه منیری ) .

بپرس