زمام سپردن

پیشنهاد کاربران

زمام سپردن ؛ زمام دادن. زمام نهادن. ( آنندراج ) . اختیار دادن :
زمانه ناقه صالح نکشته بود که چرخ
بدست چون تو کسی خواستش سپرد زمام.
ظهیر ( از شرفنامه منیری ) .
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زآن رو سپرده اند به مستان زمام ما.
حافظ ( از آنندراج ) .

بپرس