زمام به دست زمانه دادن ؛ خود را تسلیم حوادث روزگار کردن. خود را بدست سرنوشت سپردن و از هر کوششی بازماندن :
برادران و رفیقان تو همه به نوا
تو بی نوا و به دست زمانه داده زمام.
فرخی.
برادران و رفیقان تو همه به نوا
تو بی نوا و به دست زمانه داده زمام.
فرخی.