زمام اختیار

پیشنهاد کاربران

زمام اختیار: افسار اختیار. من اختیار خود را تسلیم عشق کردم/همچون زمام اشتر در دست ساربانان. ( سعدی )
زمام اختیار بنادر بکف اقتدار بندگان جناب آقای رضاقلیخان سالار معظّم امیر تومان بود. ( فرصت الدوله شیرازی )
زمام اختیار ؛ ضبط و ربط و جلوگیری از نفس. ( ناظم الاطباء ) : یکی بر سر راهی مست خفته بود و زمام اختیارش از دست رفته. ( گلستان ) .