زلیل

لغت نامه دهخدا

زلیل. [ زَ ] ( اِ ) آواز صدای گلو را گویند. ( برهان ). آواز گلو. ( فرهنگ جهانگیری ). آواز و صدایی که از گلو برآید. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). آواز و صدای گلو. فواق. آروغ. ( ناظم الاطباء ).

زلیل. [ زَ ] ( ع مص ) بلغزیدن قدم. ( تاج المصادر بیهقی ). بلغزیدن. ( زوزنی ). لغزیدن. ( ترجمان القرآن ). لغزیدن در گل یا در سخن و خطا کردن. ( منتهی الارب ). زل زلا و زلیلا. رجوع به زل شود. ( ناظم الاطباء ). || شتاب رفتن و دویدن. || از جایی به جایی شدن. ( منتهی الارب ). رجوع به زل در همین لغت نامه شود.

زلیل. [ زَ ] ( ع اِ ) پالوده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) آب شیرین خوشگوار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آب صاف سرد و گوارا و عذب و زودگذرنده از حلق. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

پالوده آب شیرین خوش گوار

پیشنهاد کاربران

بپرس