زلیف
لغت نامه دهخدا
زلیف. [ زَ ] ( اِ ) ترس و وهم. ( برهان ). ترس و بیم. ( فرهنگ جهانگیری ). ترس. بیم. هول. هراس. ( ناظم الاطباء ). زلیفن. ( فرهنگ فارسی معین ). بمعنی بیم و تهدید و انتقام و آن را زلیفن به اضافه نون در آخر نیز گفته اند، چنانکه پاداش ، پاداشن ، گذارش ، گذارشن ، ریم ، ریمن ، رنج و رنجن... ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). رجوع به ماده بعد شود.
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید