[ویکی الکتاب] معنی زَلَقاً: زمین صاف و همواری که نه گیاه در آن باشد نه چیز دیگر ، و اصل آن از زلق به معنای زمین لیز گرفته شده که پای آدمی بر آن استوار نمیماند .
ریشه کلمه:
زلق (۲ بار)
«زَلَق» به معنای سرزمینی صاف و بدون هیچ گونه گیاه است آن چنان که پای انسان بر روی آن بلغزد (امروز برای این که شن های روان را ثابت کنند و از فرو رفتن آبادی ها در زیر طوفان های شن جلوگیری به عمل آورند، سعی می کنند، گیاهان، نباتات و درختانی در آنها برویانند و به اصطلاح از آن حالت زلق و لغزندگی، بیرون آید و مهار شود).
به فتح (ز - ل) اصل زلق محلی است که قدم در آن میلغزد و ثابت نمیماند (مجمع) در اقرب گوید: «زَلَقَتْ قَدَمُهُ زَلْقاً:زَلَّتْ» و آنگاه به معنی بی علف و خالی استعمال میشود چنانکه راغب و طبرسی گفتهاند . زلق در آیه زمین خشک و خالی است. زلق مصدر نیز آمده است چنانکه از اقرب نقل شد. * . «ان» مخفّف از مثقله است یعنی حقّا نزدیک است کفّار بانگاهها و چشمان خیره خود تو را بلغزانند و به زمین افکنند آنگاه که قرآن را شنیدند و گویند که وی دیوانه است و چون ظاهراًمراد از لغزاندن همان به زمین افکندن و کشتن است لذا مجمع آن را از ابن عباس «یقتلونک، یهلکونک» نقل کرده است. نا گفته نماند آیه شریفه دلالت دارد بر آنچه چشم زخم اثر دارد امروزه علم هیپنوتیزم هم این مطلب را آفتابی کرده است نیروئی که چشم شخص خارج میشود حتی میتواند طرف را بخواباند در نهج البلاغه حکمت 400 فرموده «اَلْعَیْنُ و الرُّقی حَقَّ وَ السِّحرُ حَقَّ...» یعنی چشم زخم و عوزهها که در آنها میدمند در صافی گوید: در خبر است که «اِنَّ الْعَیْنَ لَیُدْخِلُ الرَّجُلَ الْقَبْرَ وَ الْجَمَلَ الْقَدْرَ» چشم زخم مرد را به قبر و شتر را به دیگ داخل میکند. مؤلف گوید سیوطی آن را در جامع صغیر نقل کرده در مجمع گوید: در خبر آمده که اسماء بنت عمیس به حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم گفت: پسران جعفر را چشم زخم میرسد پس رقیه ضد چشم زخم برای آنها تهیّه کنم: فرمود آری اگر چیزی به قدر (خداوند) سبقت میکرد هر آینه آن چشم زخم بود. ابن ابی الحدید در ذیل حکمت فوق که قسمتی از آن نقل شده و به شماره شرح او 408 است به طور تفصیل سخن گفتهاند که قابل استفاده است. از جمله میگوید: جمعی از یاران رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم در سفری به قبیلهای گذشتند و اهل قبیله آنها را میهمان نکردند و گفتند: آیا در میان شما راقی هست رقیهای بنویسید که رئیس قبیله را حشرهای گزیده است؟ مردی گفت: آری پس برای او سوره حمد را نوشت رئیس صحّت یافت در مقابل رمهای گوسفند به او دادند قبول نکرد و گفت: تا رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم بیاید چون حضرت تشریف آوردند و نویسنده گفت: به حیات شما قسم جز فاتحة الکتاب ننوشتم. فرمود چه میدانید آن رقیه است. رمه را بگیرید و سهمی هم به من بدهید.
ریشه کلمه:
زلق (۲ بار)
«زَلَق» به معنای سرزمینی صاف و بدون هیچ گونه گیاه است آن چنان که پای انسان بر روی آن بلغزد (امروز برای این که شن های روان را ثابت کنند و از فرو رفتن آبادی ها در زیر طوفان های شن جلوگیری به عمل آورند، سعی می کنند، گیاهان، نباتات و درختانی در آنها برویانند و به اصطلاح از آن حالت زلق و لغزندگی، بیرون آید و مهار شود).
به فتح (ز - ل) اصل زلق محلی است که قدم در آن میلغزد و ثابت نمیماند (مجمع) در اقرب گوید: «زَلَقَتْ قَدَمُهُ زَلْقاً:زَلَّتْ» و آنگاه به معنی بی علف و خالی استعمال میشود چنانکه راغب و طبرسی گفتهاند . زلق در آیه زمین خشک و خالی است. زلق مصدر نیز آمده است چنانکه از اقرب نقل شد. * . «ان» مخفّف از مثقله است یعنی حقّا نزدیک است کفّار بانگاهها و چشمان خیره خود تو را بلغزانند و به زمین افکنند آنگاه که قرآن را شنیدند و گویند که وی دیوانه است و چون ظاهراًمراد از لغزاندن همان به زمین افکندن و کشتن است لذا مجمع آن را از ابن عباس «یقتلونک، یهلکونک» نقل کرده است. نا گفته نماند آیه شریفه دلالت دارد بر آنچه چشم زخم اثر دارد امروزه علم هیپنوتیزم هم این مطلب را آفتابی کرده است نیروئی که چشم شخص خارج میشود حتی میتواند طرف را بخواباند در نهج البلاغه حکمت 400 فرموده «اَلْعَیْنُ و الرُّقی حَقَّ وَ السِّحرُ حَقَّ...» یعنی چشم زخم و عوزهها که در آنها میدمند در صافی گوید: در خبر است که «اِنَّ الْعَیْنَ لَیُدْخِلُ الرَّجُلَ الْقَبْرَ وَ الْجَمَلَ الْقَدْرَ» چشم زخم مرد را به قبر و شتر را به دیگ داخل میکند. مؤلف گوید سیوطی آن را در جامع صغیر نقل کرده در مجمع گوید: در خبر آمده که اسماء بنت عمیس به حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم گفت: پسران جعفر را چشم زخم میرسد پس رقیه ضد چشم زخم برای آنها تهیّه کنم: فرمود آری اگر چیزی به قدر (خداوند) سبقت میکرد هر آینه آن چشم زخم بود. ابن ابی الحدید در ذیل حکمت فوق که قسمتی از آن نقل شده و به شماره شرح او 408 است به طور تفصیل سخن گفتهاند که قابل استفاده است. از جمله میگوید: جمعی از یاران رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم در سفری به قبیلهای گذشتند و اهل قبیله آنها را میهمان نکردند و گفتند: آیا در میان شما راقی هست رقیهای بنویسید که رئیس قبیله را حشرهای گزیده است؟ مردی گفت: آری پس برای او سوره حمد را نوشت رئیس صحّت یافت در مقابل رمهای گوسفند به او دادند قبول نکرد و گفت: تا رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم بیاید چون حضرت تشریف آوردند و نویسنده گفت: به حیات شما قسم جز فاتحة الکتاب ننوشتم. فرمود چه میدانید آن رقیه است. رمه را بگیرید و سهمی هم به من بدهید.
wikialkb: زَلَقا