زلفینک اوبر نهاده دارد
بر گردن هاروت زاولانه.
خسروی ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 448 ).
بینی آن زلفین او چون چنبر بالان بخم گر بلخچ اندر زنی ایدون بود چون آبنوس.
طیان ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 61 ).
ای بسا شورا کزان زلفینکان انگیختی گر نترسیدی تو از منصور عادل کدخدای.
منوچهری.
رجوع به زلفین شود.