زلفک

فرهنگ عمید

زلف زیبا: همیشه چشمم زی زلفکان چابک بود / همیشه گوشم زی مردم سخن دان بود (رودکی: ۴۹۹ )، پیام من بگو آن سیم تن را / شکسته زلفکان پرشکن را (فخرالدین اسعد: ۱۱۳ ).

پیشنهاد کاربران

زلفک ؛ زلف کوتاه. ج ، زلفکان. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
از گیسوی او نسیم مشک آید
وز زلفک او نسیم نسترون.
رودکی ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) .
ای از آن چون چراغ پیشانی
ای از آن زلفک شکست و مکست.
...
[مشاهده متن کامل]

رودکی ( ایضاً ) .
دست درهم زده چون یاران در یاران
پیچ در پیچ چنان زلفک عیاران.
منوچهری ( در صفت تاک ، ایضاً ) .
دو زلفکانت بگیرم دل پر از غم خویش
چو مرغ بسمل کرده از او درآویزم.
خفاف ( ایضاً ) .
شیز و شبه ندیدم ، مشک سیاه و قیر
مانند روزگار من و زلفکان تو.
منطقی ( ایضاً ) .
داری مرا بدانکه فرازآیم
زیردو زلفکانت به نخجیرم.
سروری ( ایضاً ) .

بپرس