زلفت
لغت نامه دهخدا
زلفة. [ زُ ف َ ] ( ع اِ ) کاسه و پنگان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کرانه چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || نزدیکی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): فلما راوه زلفة سیئت وجوه الذین کفروا و قیل هذاالذی کنتم به تدعون. ( قرآن 27/67 ). معنی آیه ؛ پس چون ببینند آن نزدیک ، بد شود چهره های آنانکه کافر شدند و گفته شود: این است آنچه بودید آن را میخواستید ( این است آنچه را که میخواستید ). و بنابراین زلفة در این آیه بمعنی نزدیک است. || منزلت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پاره ای از شب یا از اول شب. ( ترجمان القرآن ). پاره ای از شب یا از اول شب. ( دهار ). ج ، زُلَف ، زُلَفات ، زُلُفات ، زُلْفات. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به زلف شود.
زلفة. [ زَ ل َ ف َ ] ( ع اِ ) حوض پرآب. ج ، زَلَف. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || جای گرد آمدن آب باران پرآب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). جای گرد آمدن آب باران که پر باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کاسه بزرگ و پنگان سبز. || صدفة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || کاسه نزدیک تک. || کرانه کوه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || سنگ هموار و تابان. || زمین درشت. || زمین روفته. || جای برابر و هموار از کوه نرم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || زن یا روی آن . || مرغزار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). روضه. ( معجم متن اللغة ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] انس، دوستی.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید