زلف چنگ ؛ بجای گیسوی چنگ. ( آنندراج ) . تارهای چنگ که سازی است کهن :
ما به ناخن تار و پود جسم از هم کنده ایم
خواه تار سُبحه گردان خواه زلف چنگ ساز.
نظیری ( از آنندراج ) .
شود که دامن خالیت هم بدست افتد
به زلف چنگ بزن چنگ اعتصام و مترس.
نظیری ( ایضاً ) .
ما به ناخن تار و پود جسم از هم کنده ایم
خواه تار سُبحه گردان خواه زلف چنگ ساز.
نظیری ( از آنندراج ) .
شود که دامن خالیت هم بدست افتد
به زلف چنگ بزن چنگ اعتصام و مترس.
نظیری ( ایضاً ) .