زلف بخون کسی شکستن ؛ زلف بخون کسی کشیدن. به خیال قتل کردن وی. ( از آنندراج ) :
گفتمش زلف بخون که شکستی گفتا
حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس.
خواجه شیراز ( از آنندراج ) .
گفتمش زلف بخون که شکستی گفتا
حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس.
خواجه شیراز ( از آنندراج ) .