زق
/zoq/
لغت نامه دهخدا
زق. [ زِق ق ] ( ع اِ ) خیک می و جز آن. ( دهار ). خیک یا پوستی است برای شراب و جز آن که موی آن رابریده باشند نه برکندیده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). سقاء. ( اقرب الموارد ). سقاء. مشک. خیک. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). مشک که در آن آب پر کنند. ( غیاث اللغات ) ج ، اَزقان ، زِقاق ، زُقان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ).
زق. [ زُ ق ق ] ( ع اِ ) می. ج ، زَقَقَة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ج ِ زُقَّة. ( اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
( زِق ) زاق؛ نگاه با چشمان در آمده و ورقلمبیده
( زَق ) سق؛ کام؛ دهان
پیشنهاد کاربران
زق در زبان لکی ۱. با کسره ز که زِق خوانده می شود یعنی مقدار کم و اندک در مورد آب و مایعات ۲. به زمین باتلاق مانند که آب روی آن جمع شود زمین خشک نشده و زهکشی نشده ۳. زق بر کردن یعنی زمین رطوبت اندک هم نداشته باشد و آماده کاشت باشد
درکوردی سورانی به معنی تیله می باشد
در زبان ترکی به مدفوع پرندگان" زیل"گفته می شود.
علاوه بر معانی که دوستان بیان کردند، زَق ( زَگ ) به لهجه محلی عرب خمسه به معنی مدفوع است.
زَقّ به گویش کرمانی
تابش آفتاب تمام و گرمای ناشی از آن
مثل ( تو زق آفتاب کباب شدم )
تابش آفتاب تمام و گرمای ناشی از آن
مثل ( تو زق آفتاب کباب شدم )
زُق ( لری ) = سرما
زُق بریدن ( بردن ) به چیزی ( لری میانکوه ) = نگاه خیره و یکنواخت به چیزی، زل زدن
زُق بریدن ( بردن ) به چیزی ( لری میانکوه ) = نگاه خیره و یکنواخت به چیزی، زل زدن
زق: در زبان عربی لهجه خلیجی به معنی "مدفوع" است.
زق زق نگاه کردن، zegh zegh:خیره خیره نگاه کردن، زل زدن زیاد، گویش بهابادی
راست و درست:حق
زق###قبلی که فرستادم اشتباه بودم زق یعنی راست و درست غلط بود شرمنده.
زق###قبلی که فرستادم اشتباه بودم زق یعنی راست و درست غلط بود شرمنده.
زُق زدن : سوزن سوزن شدن