زفن

لغت نامه دهخدا

زفن. [ زَ ] ( ع مص ) پای کوفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). پای کوفتن و رقص نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || به بازی داشتن کودک را و رقصانیدن آن. || رقص و بازی کردن به سلاح. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

زفن. [ زِ ] ( ع اِ ) سایه پوش که بر بامها سازند تا از حرارت ابخره و نمی آن نگه دارد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). سایه پوشی که بر بامها سازند تا مانع از حرارت ابخره و رطوبت دریا گردد. ( ناظم الاطباء ). || بوریامانندی که از شاخ های بی برگ خرما بافته باشند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

سایه پوش که بر بامها سازند تا از حرات ابخره و نمی آن نگه دارد

پیشنهاد کاربران

بپرس