زفزاف

لغت نامه دهخدا

زفزاف. [ زَ ] ( ع ص ، اِ ) زفزافة. زفزف. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). باد تند پیوسته. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خفیف. ( اقرب الموارد ). || شترمرغ. ( از اقرب الموارد ). رجوع به زفزف شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس