زفت
/zaft/
مترادف زفت: بخیل، لئیم، ممسک، بداخلاق، بدعنق، ترشرو، خشن، ستیزه خو | ستبر، سفت، شدید، قوی، هنگفت، پر، لبالب، مالامال، بسیار، مومیایی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- زفت ابیض ؛ زفت که از درخت صنوبر گیرند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
- زفت السفن ؛ بعضی گویند او زفتی باشد که از دیواره های کشتی تراشند، مانند راتینج مخلوط به موم است. بعضی گفته اند که زفت السفن همان ابوقیما باشد و بعضی صمغالتنوب را زفت السفن نام داده اند. زوبضا. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
- زفت بحری ؛ شبیه به قطران سیاه و سیال و از زمین مثل نفت حاصل شود و صنف سیال قیر است و کشتی را به آن استحکام می دهند و داخل مراهم می کنند و بهترین او، صاف و نرم است... ( از تحفه حکیم مؤمن ).
- زفت بری ؛ زفت جبلی و آن از درخت قضم قریش ترابد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به تحفه حکیم مؤمن و زفت جبلی شود.
- زفت جبلی ؛ زفت یابس است. ( تحفه حکیم مؤمن ).
- زفت رطب ؛ صمغ خمیری شکل حاصل از گیاهان مختلف. ( فرهنگ فارسی معین ). رطوبت سائله از درخت صنوبر بی بار که قسم نر است و رطوبت باردار آن که غیر درخت چلغوزه است و مسمی به تنوب است ، حاصل می شود و منجمد او راتیانج است و آنچه از درخت شربین که از اصناف سرو است و ثمرش مانند سرو از آن کوچکتر است بهم رسد، قطران نامند... ( از تحفه حکیم مؤمن ). رجوع به تحفه حکیم مؤمن شود.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - بخیل ممسک لئیم . ۲ - ترشرویی گرفته . ۳ - ستیزه خوی خشن . ۴ - طعم زمخت عفص .
پری یا خشم
فرهنگ معین
(زَ فْ ) (ص . ) ۱ - درشت ، ستبر. ۲ - پر، لبریز. ۳ - تندمزه .
(زِ فْ ) (اِ. ) نوعی صمغ گیاهی که بر روی پارچه می مالند، و برای معالجه بر موضع مورد نظر می چسبانند.
فرهنگ عمید
۱. (طب قدیم ) مادۀ سیالی که از درخت صنوبر بیرون می آید و مصرف دارویی داشته، زفت رومی، صمغ.
۲. [قدیمی] قیر که از نفت گرفته می شود، زفت بحری.
* زفت یابس: صمغ خشک شدۀ درخت صنوبر.
۱. بخیل، ممسک، لئیم، خسیس: صعب چون بیم و تلخ چون غم جفت / تار چون گور و تنگ چون دل زفت (عنصری: ۳۶۳ ).
۲. [مجاز] ترش رو.
۳. [مجاز] زمخت.
۴. طعم تند و تیز و گس، ویژگی چیزی که طعم تند و تیز داشته باشد.
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
شدید
قوی
سخت
خشن
جان ابراهیم از آن انوار زفت
بی حذر در شعله های نار رفت
✏ �مولانا�
قوی
سخت
خشن
جان ابراهیم از آن انوار زفت
بی حذر در شعله های نار رفت
✏ �مولانا�
خسیس
حسود
تو لهجه ی ما تو نیشابور به مایع غلیظ میگن زفت .
( آبگوشت خیلی زفت روفته یک کم او برز د مونش )
آبگوشت خیلی غلیظ شده یک کم آب بریز توش
( آبگوشت خیلی زفت روفته یک کم او برز د مونش )
آبگوشت خیلی غلیظ شده یک کم آب بریز توش
زَفت، نگهداری، پَهریاری، نگه داشتن، برداشتن به گونه رکورد و ضبط سدا ( صدا ) و کارکرد این واژه در بختیاری بستگی به کاربرد در جمله دارد همچنان نیز امانت نگه داشتن. زفتس کن=نگهداریش کن، زفتس کن، سدایش را ضبظ کن، زفتس کرد=پهریاری و نگهداریش کردو. . .
زَفت=نگهداری، پَهریاری، نگهداشتن، نگهداری، برداشتن و به سخنی رکورد کردن و . . . .
ضبط : واژه ی ضبط در لغتنامه سغدی به شکل چبت čbt به معنای دزدیدن ( انگلیسی to steal ) ثبت شده است. از واژه چبت سغدی در فارسی واژه ی زپت به معنای ربودن به دست آمده که با واژگان چپاول و چپو که معنای آنها نیز دزدیدن است. همریشه می باشد . واژه ی زپت پس از وارد شده به زبان عربی به ریخت ضبط تغییر یافته است .
... [مشاهده متن کامل]
( مقدمه ای بر لغات مانوی و سغدی ، تالیف پردوس اوکتور. )
... [مشاهده متن کامل]
( مقدمه ای بر لغات مانوی و سغدی ، تالیف پردوس اوکتور. )
جدیدا" بااین نام چند دارو وشربت وکرم به عنوان مرحم یا درمان درد در طب سنتی موجود است. سایرمعانی دیکشنریها هم صحیح میباشد.