زغلول

لغت نامه دهخدا

زغلول. [ زُ ] ( ع ص ، اِ ) مرد سبک. || کودک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). یقال : کیف زغلولک ؛ اذا سالوه ُ عن صغیره. ج ، زغالیل. ( اقرب الموارد ). رجوع به زغالیل شود.

زغلول. [ زُ ] ( اِخ ) احمد فتحی پاشا ابن الشیخ ابراهیم زغلول. ازنوابغ مصر است در قضاء. وی به سال 1279 هَ. ق. در ابیان یکی از قرای مصر متولد شد. پدر و مادرش نخست او را فتح اﷲ صبری نام نهادند، پس از آن در مدرسه نامش به احمد فتحی تغییر کرد. وی ابتدا در مدارس مصر تحصیل کرد و سپس در فرانسه به تحصیل علم حقوق پرداخت ، آنگاه به قاهره بازگشت و تا پایان عمر در مشاغل مختلف خدمت کرد و در سال 1332 هَ. ق.1914/ م. در قاهره درگذشت. او راست : المحامات فی الحقوق. شرح قانون مدنی. رسالة فی التزویر. التربیةالعامة. و همچنین ترجمه های زیر از فرانسه به عربی : اصول الشرائع لبنتام. خواطر و سوانح فی الاسلام. روح الاجتماع. سرتطور الامم. ( از اعلام زرکلی ج 1 ص 59 ). و رجوع به معجم المطبوعات شود.

فرهنگ فارسی

سعد زغلول پاشا (ف. ۱۳۴۶ ه.ق./ ۱۹۲۷ م. ) رجل سیاسی و رهبر آزادیخواهان و استقلال طلبان مصر که علیه استعمار و نفوذ انگلستان کوشید ( ۱۹۲۷ - ۱۹۱٠ م. ) و بارها تبعید شد . حزب وفد که زغلول تاسیس کرد پشتیبان وی بود . در سال ۱۹۲۴ طی انتخاب مجلس اکثریت نصیب حزب وفد گردید و زغلول بریاست وزرا منصوب شد و بانگلستان سفر کرد تا آن کشور را وادار بقبول استقلال مصر کند ولی نتیجه ای نگرفت و پس از باز گشت از ریاست دولت استعفائ داد ولی تا پایان عمر دست از مبارزه در راه هدف خود نکشید .
( صفت ) ۱ - طفل کودک . ۲ - سبک چابک جمع زغالیل .
احمد فتحی پاشا ابن ابراهیم زغلول از نوابغ مصر است در قضائ .

فرهنگ عمید

۱. طفل، کودک.
۲. سبک و چابک.

پیشنهاد کاربران

بپرس